من...
منم یه آدمم.. یه کسی که دل داره... خب منم ناراحت میشم... بهم بر میخوره!
اما اگه یه وقت ناراحت بشم، زود میرم پیشش و باهاش حررف میزنم تا آروم بشم... آرامش بگیرم...!
اگه... اگه ارزش دوستی اینه، خاطره ها میتونم یه کم تغیییرتون بدم؟ میتونم یه چیزایی رو بهتون اضافه کنم؟
اگه آدما به هم فرصت ندن، خاطره ها میشه واسه ی همیشه از ذهن من پاک بشید...؟
نه... نمیشه... خب معلومه که نمیشه... من با اونا بزرگ شدم... باهاشون درد و دل کردم... با اونا حرف دلم رو زدم... معلومه که از درونم اک نمیشن... حتی تغییر هم نمیکنن...!
اگه زندگی واقعا" همین نیست، پس چرا ما اینطوری زندگی میکنیم...؟
ادامه نوشته
اما اگه یه وقت ناراحت بشم، زود میرم پیشش و باهاش حررف میزنم تا آروم بشم... آرامش بگیرم...!
اگه... اگه ارزش دوستی اینه، خاطره ها میتونم یه کم تغیییرتون بدم؟ میتونم یه چیزایی رو بهتون اضافه کنم؟
اگه آدما به هم فرصت ندن، خاطره ها میشه واسه ی همیشه از ذهن من پاک بشید...؟
نه... نمیشه... خب معلومه که نمیشه... من با اونا بزرگ شدم... باهاشون درد و دل کردم... با اونا حرف دلم رو زدم... معلومه که از درونم اک نمیشن... حتی تغییر هم نمیکنن...!
اگه زندگی واقعا" همین نیست، پس چرا ما اینطوری زندگی میکنیم...؟
پاییزی ترین باران را در چشمان تو دیدم
و بهاری ترین گل خند را در لبخند تو
زمستان تنهایی به سر رسیده
تابستان نگاهت چقدر میوه میدهد؟
پ.ن۱: این همه ی احساسم نبود... یه ذره از اون بود...
پ.ن۲: اگه واسه ی این پست نظر نذارن هم دیگه واسم مهم نیست... این پست واسه ی خودمه...!
پ.ن۳: رمز ادامه ی مطلب ، یه اسمه... پس هرکی اسم خودشو وارد کنه، تا شاید پست باز بشه... رمز به انگلیسیه...!
پ.ن۴: اگه من سقوط کنم...!
+ نوشته شده در جمعه شانزدهم مهر ۱۳۸۹ ساعت 16:29 توسط مهتا خانوم!
|
